جدول جو
جدول جو

معنی مردم داری - جستجوی لغت در جدول جو

مردم داری
مدارا و ملاطفت، خوش رفتاری با مردم
تصویری از مردم داری
تصویر مردم داری
فرهنگ فارسی عمید
مردم داری
بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن: ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید. (شفیع اثر) (ایهام)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردم دار
تصویر مردم دار
کسی که با مردم خوش رفتاری کند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند: و مردم دار و خداوند دوست بودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده داری
تصویر پرده داری
سمت پرده دار حاجبی حجابت سدانت، دربانی، پرده پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده داری
تصویر پرده داری
شغل و سمت پرده دار، دربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادر داری
تصویر مادر داری
دارای مادر بودن داشتن مادر، نگاهداری از مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم خواری
تصویر مردم خواری
تغذیه از گوشت آدمی آدم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
اذیت مردم ستمگری ظلم: من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرز داری
تصویر مرز داری
گارد مرزی
فرهنگ واژه فارسی سره
آنکه دارای صورت وقیافه انسان است، آنکه دارای روش انسان واقعی است: همچنین در سرای حکمت و شرع آدمی سیر باش و مردم سار. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ داری
تصویر مرغ داری
عمل و شغل مرغدار نگاهداری مرغ تربیت مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم سار
تصویر مردم سار
دارای خصلت انسانی، برای مثال همچنین در سرای حکمت و شرع / آدمی سیر باش و مردم سار (سنائی۲ - ۱۴۱)
فرهنگ فارسی عمید